لامصب عاشقتم...


دخترونه و عشقولانه

عشق...

جون من بگو  چطوری رفتی؟چطوری دلت اومد منو تنها بزاری؟ منی که هرکاری واست میکردم.بهت

میگفتم برات میمیرم.اما باورت نمیشد.عشقمو باور نداشتی.اما من همه جوره به پات بودم.حالاچی؟حالا

که تمام بدنم رنگ خون گرفته عشقمو باور میکنی؟

حرفی که بهت میزدم و هیچ وقت قبولش نداشنی و حالا باور کن.بابا چطور بهت بفهمونم؟لامصب عاشقتم.

 

 

 



نوشته شده در پنج شنبه 10 بهمن 1392برچسب:,ساعت 12:18 توسط اناهیتا| |


Power By: LoxBlog.Com